۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

گرامیداشت


ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز

سردی هوا را حس می کنم . چیک چیک ، قطره قطره ، بارون در شهر و کوچه
دانش می باره ، سرایی در این کوچه ، قلبی که درآن می تپد به بلندای کوه

بارش برف به آرامی خیال ،خیابان ها ، کوچه ها و تک پلکان خانه ها را سفید پوش می کند.

زمستان ازراه رسید. باید روح را پیراست این دهه زندگی به وسعت دشت می ماند .

سبز سبز، رویش برگ درختان در بهاران وغنچه ها لبخندی برای آواز پرندگان دارند.
پدر شکوفه ها را به تابش آفتاب همراه وسه فرشته ی مهربان سپرد در باغ سرای خود

بامداد گرم تابستان سفر به روستای دوران کودکی تا در حیاط خانه گل ها برویند ، سبد سبد
سیب سرخ به بار چیند و میزبان فرزندان عزیز وآشنایان دور و نزدیک باشد وکمی بیاساید .

فصل برگریزان، رنگ رنگ پاییز رسید . درخت تنومند برگ هایش را به سنگ فرش سرزمین
فرو می ریزد . قلبی از تپش ایستاد و زندگی را با همه خوبی ها و بدی ها به پروردگا ر ابدیت
وبخشایشگر و مهربان سپرد . پروردگارا ما همه از توییم و به سوی تو باز می گردیم .

فرشتگان مرواریدهای چشم ها را چون ستارگان هزینه ی محبت ها و همدردی ها می کنند .
کوچه میثاق یار بزرگ خود را از دست داد . یاد عزیزان از دست رفته گرامی باد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر