۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

عزیز ترین متهم دنیا

... و قرعه فال به نام خاتمی زدند!

به نام او که در قاموس و قبای سیاست ورزی اش، اعتدال و میانه روی، بیش و پیش از اقتدار و تحکم به چشم می آید.

از هر سیاستمداری باید به تناسب توانمندی ها و تخصص او انتظار داشت.

خاتمی خاتم اخلاق است. خاتمی مثل کروبی نیست، مثل میرحسین هم نیست، اما کسی است که در هشت سال دولت اش اگرچه یاران نزدیک را از دست داد و روزنامه های همسو را در محاق توقیف داشت اما هرگز خلق و خوی خرد و حقیر رئیس دولت فعلی را در او نمی دیدی که با مخالفان چون جانیان برخورد کند و زندان های وسیع برایشان بسازد و اگر زندان کفاف نداد کل ایران را زندان کند. خاتمی هیچ اگر نکرد ایران را خون آشام و شرمنده جهان نساخت.

به یاد دارم روزی را که اقلیت مجلس محافظه کار هفتم، راه به راه، طرح ها و لوایح اصلاح طلبان را حذف و بیانیه نبوی و آرمین را در صحن مجلس، پاره و دانشجویان را روانه زندان می کردند اما خاتمی در همان راهروهای پارلمان نامی بر آنان گذاشت که همه ما خبرنگاران منتقد را انگشت به دهان ساخت؛ «اقلیت نجیب مجلس هفتم».

ما هرچه گشتیم هیچ نجابتی در این اقلیت که با ریاست حداد عادل اداره می شد، نیافتیم اما با گفتن همین یک صفت ساده، گاهی خشم شان را فروکش می کردیم و از آنان نجابتِ نداشته را طلب می کردیم و چه راهها که باز نمی شد تا گره ای از کار ملت باز کنند همین اقلیت نا نجیب.

به گمانم خاتمی هیچ اگر نکرد خوب یادمان داده بود که با ادبیات پسندیده و با زبان فاخر می شود گاهی یک بسیجی را رام کرد تا اسلحه بر زمین بگذارد. در تمام این سالها که خاتمی و هواداران اندیشه او غائب بودند، گفتمان پرخاشگرانه احمدی نژاد چنان بر کشور سیطره یافت که برادر بر برادر رحم نکرد در خیابان های شهر.

کسانی که این روزها نگران سازش خاتمی و زبان تلخی های او با افراطیون هر دو جناح هستند به گمانم بیش از همه باید نگران آتشی باشند که دارد اهالی نزدیکتر به آتش را می سوزاند.

برای همین است که در اوج نگرانی های جمعی برای سازش خاتمی، شاهدیم که زجر کشیده ترین زندانیان آزاد شده به دیدار او می روند و پشت سید به نماز می ایستند. چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، کسانی که از شکنجه و تعرض و تحقیر در کشور در امان نیستند، خانه ای جز خانه خاتمی، پناه شان نیست.. پس دایه دلسوز تر از مادر شدن را باید کنار گذارد و گذاشت آنان که در خانه امنیت ندارند و هر روز سایه مرگ تهدیدشان می کند مادری برای مام آشفته میهن بیابند تا آبی بر آتش بحران بریزد و بعد آرام آرام پله های دموکراسی را در یک کشور استبداد زده طی کنیم.

در کشوری که اگر ولایت هم با دگر اندیشان همراه شود، توپ خانه های سپاه، راه عبور از ولایت را هم خوب بلد است که چگونه ملت و ولایت را یکجا به آتش بکشند!

در کشوری که نه هاشمی قدرتی در سپاه و نهادهای نظامی دارد و نه خاتمی و میرحسین؛ و سایه افراطی گری بخش هایی از نهاد های نظامی بر سر فعالان سیاسی چنان سنگین است که پاکستانی و افعانستانی شدن کشور دیگر یک فرض نیست و به حقیقت نزدیک شده است، دیگر راهی باقی نمی ماند جز آنکه رهبران متفاوت جنبش، مکمل هم شوند و یکی صحبت از تغییر قانون اساسی کند (کروبی) و دیگری احترام به امام(موسوی) و دیگری نیز احترام به "اصل" ولایت فقیه (خاتمی) تا اول، خوی خشونت کسانی که می خواهند به بهانه امام و ولایت کشوری را ویرانه و مردمی را به خاک و خون بکشند آرام گیرد و سپس در یک روند مسالمت آمیز راهی برای مطالبات واقعی مردم گشوده شود.

یادمان باشد که این روزها زندان ها پر است از فعالان سیاسی و رسانه ای و دانشجویی؛ دیگران که آزاد هستند هم سایه احضار و زندان چون شمشیر داموکلس بالای سرشان است و ترور استاد علی محمدی و شهید موسوی نیز ثابت کرد که می شود هرکسی در هر جایگاهی در ایران ترور شود و بعد بدون هیچ پیگیری قضایی و امنیتی اعلام کرد که مسئولیت خون شان با اسرائیل و آمریکا است.

خاتمی مثل همه سیاستمداران متهم است به کوتاهی؛ اما یادمان باشد متهمان واقعی کسانی هستند که دست شان به خون هم وطنان بی گناه مان آلوده است باید برای جلوگیری از آلوده ترشدنِ بیش از اندازه این دستها فکری کرد.

یادم هست برای آخرین روز ریاست جمهوری سید محمد خاتمی برای روزنامه همبستگی مطلبی نوشتم تحت عنوان خدا حافظ عزیزترین متهم دنیا. و همان روز عرب سرخی عصو سازمان مجاهدین انقلاب که آن روزها آزاد بود هنوز، به روزنامه زنگ زد تا بگوید: برای عزیزترین متهم دنیا خیلی زود دلتنگ می شویم وقتی متهمان واقعی، جان مان را بگیرند!

در کشوری که سایه مرگ بر سر معمولی ترین آدم های یک جنبش تا رهبران یک جنبش سنگینی می کند باید صبور بود و به بزرگان جنبش نیز اعتماد کرد تا از دل این فاجعه، مردی از خویش برون آید و کاری بکند.

م . علی نژاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر