۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

شهر عشق

یک روز آمدی سوار برمرکبی راهوار
ثمری چیدی که یتیمان را نوازشی باشد
راه روشن رسیدن به جلوه گاه نوررا با بنایی بی آلایش
بهارامید سبز را پیمان بستی
واینک ...
میقات امیدواران ، دوستداران ، عاشقان را مأمن شدی
دین حق را با نوای دلنوازهمراه گلبرگ ها به فرمان باد افشاندی
یا رسول ! دل ودیده را جام جهان کردی
"نردبان آسمان" را پیک "رهیدن ازخاک و روزمرگی" نهادی
هستی خود را در شهرعشق چون شعاع خورشید
اطراف گل سوسن و مریم و یاس زینت بخشیدی
لاله ها را با نسترن ها آراستی

تورا سلام ودرود یگانه
پروانه ها شمع وجودت را با بالهای خود فروزان نگاه می دارند

**********

قفس دلم را گشودی وقتی میزبانم بودی

با کبوتران سفید بال شوق پرواز دادی
نوای جان بخش و اشکان ره پویان آستانت جلوه ی آسمانی داشت

<<مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو**یادم از کشته ی خویش آمد وهنگام درو >>

درود و سپاس بی همتا برتو و برهادیان ارجمند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر